در ادامه روند آشنایی با دانشجویان برگزیده این بار گفتگویی دوستانه با مهدی گندم گون دارنده مدال طلای المپیاد کشوری جهانی داشتیم.
در این مصاحبه از فراز و فرودهای زندگی علمی خود می گوید و معتقد است شایدگاهی در زندگی مشکلاتی پیش بیاید که باعث کندتر شدن روند پیشرفت شود ولی نیروی ایمان می تواند به این مشکلات غلبه کند با هم پای صحبت این دانشجوی نخبه کشورمان می نشینیم.
با سلام و تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید. خواهشمندم خود را معرفی فرمایید.
مهدی گندم گون متولد سال 72 در شهر قم هستم. برادرم و بنده در حال حاضر در رشته مهندسی نفت مشغول به تحصیل هستیم. من در سال 88 با معدل 19.30از دبیرستان امام صادق (ع) فارغالتحصیل شدم .
از نحوه درس خواندن خود برایمان بگویید
همانطور که گفتم والدین تاثیر بسزایی برا ما داشتند و همین امر باعث میشد بر روی درس خواندن ما خیلی حساس باشند و علاوه بر پدر مادرم، برادرم هم خیلی به من حساس بودند. ازاینرو بعد از تمام کردن دوره ابتدایی و با توجه به علاقه زیادی که به درس خواندن داشتم در آزمون مدارس تیزهوشان شرکت کردم و دوران راهنمایی و دبیرستان را در این مدرسه گذراندم. خوشبختانه جو مدرسه بسیار خوب بود و از حضور معلمان خوب و دلسوزی بهره میبردیم. کلاسها آن قدر پویا و قوی برگزار میشد که لازم نبود از کلاسهای کمکی یا کتابهای دیگری استفاده کنیم. وقتی به خانه بر میگشتم چند ساعتی استراحت میکردم و باز به مطالعه میپرداختم.
چطور شد که به ریاضی علاقمند شدی و توانستی مدال کشوری و جهانی به دست آوری؟
کلاس اول دبیرستان که بودم متوجه شدم علاقه عجیبی به ریاضی و مباحث آمار و احتمالی دارم این علاقه در من شکل گرفت ولی عامل اساسی در پیگیری جدی این موضوع بر میگردد به یکی از بچههای کلاس بالاتر به نام علی راد منش که توانسته بود مدال جهانی ریاضی را به دست آورد. وقتی که ایشان به مدرسه آمد و در موردعلاقه خودش به ریاضی و چگونگی کسب مدال صحبت کرد من هم به این نتیجه رسیدم که پتانسیل لازم جهت رسیدن به این مدال را دارم و از همان روزها شروع به مطالعه جدی در این زمینه کردم؛ بنابراین در کلاسهای مخصوصی که برایمان در نظر گرفته بودند شرکت کردم و در سال سوم دبیرستان در امتحانات آزمون اولیه المپیاد ریاضی شرکت کردم و توانستم در مرحله آخر آزمون که در تابستان88 و 89برگزار شد مدال طلای کشوری در رشته ریاضی را کسب کنم.
برخورد خانواده با شما پسازاین موفقیت چگونه بود؟
خب طبیعی است که همه خوشحال شدند وقتی مدال طلای کشوری را دریافت کردم خانوادهام غرق در شادی شدند و شادی بیاندازه آنان باعث شد میل به دریافت مدال المپیاد جهانی ریاضی در من شعلهور شود بنابراین بهتر و بیشتر درس خواندم و بعد اینکه کلی امتحان و آزمون را پشت سر گذاشتم توانستم در سال 90 به عنوان چهار نفر اصلی به تیم جهانی المپیاد اعزام شوم. البته ما هشت نفر بودیم که مدال طلای کشوری را دریافت کرده بودیم ولی فقط چهار نفر از ما جهت اعزام به انگلستان انتخاب شدند. همان سال ما چهار نفر به اتفاق سه تن از اساتید به جهت حضور در امتحان وارد دانشگاه کمبریج شدیم و در آزمون المپیاد ریاضی شرکت کردیم. 18 نفر اول موفق به کسب مدال طلا و 56 نفر بعدی مدال نقره دریافت کردند به صد نفر هم مدال برنز اعطا شد.
در مورد نحوه مطالعه و تاثیر خانواده برایمان بگویید.
مشوق اصلی من در درس خواندن، پدر و مادرم بود، مادر نیز با توجه به روحیات خاصی که در من میدید بعد از دوران ابتدایی مرا به مدرسه تیزهوشان برد و در تمام مراحل درس خواندن یار و یاور من بود. مادرم واقعاً به آینده فرزندانش اهمیت میداد. نگهداری از دو فرزند و رسیدگی به امور منزل و اداره موارد عزمی جزم میخواهد که خوشبختانه مادرم با توسل به ایمان الهی، از پس همه آنها بر میامد و ما هرگز کمبودی در زندگی حس نکردیم.
آیا امکانات خاصی برای درس خواندن داشتی؟
راستش را بگویم من از امکانات خاصی استفاده نمیکردم جز اینکه در مدرسه تیزهوشان درس میخواندم. نوع درس خواندن من به صورت خودجوش بود یعنی از برنامه و زمان خاصی استفاده نمیکردم هر وقت که باید درس میخواندم درس میخواندم و اگر سؤالی داشتم از پدرم کمک میگرفتم ولی بیشتر موارد درسی مرا مادرم پیگیری میکرد.البته نقش حمایتی خانواده واقعاً پر رنگ بود و با توجه به تمام مشکلاتی که داشتند توجه خاصی هم به من داشتند به خصوص برادر که واقعاً کمکحال من است و در تمام شرایط برای کمک کردن به من حاضر است جا دارد همین جا از زحماتی که پدر و مادر و برادرم تا رسیدن من به این نقطه از زندگی برایم کشیدهاند تشکر کنم.
در اوقات فراغت چه میکنی؟
خب با توجه به مشغلههای زیادی که دارم نمیتوانم زیاد وقت آزاد داشته باشم ولی سعی میکنم حتماً از استخر استفاده کنم و اگر وقتی داشته باشم مطالعه غیردرسی هم بکنم.
خودت را موفق میدانی؟
نمیگویم آدم موفقی هستم یا از خودم کاملاً راضی هستم بلکه میگویم آنچه هستم نتیجه لطف پروردگار و سعی خودم است.
فکر میکنید وظیفه شما به عنوان یک دانشجو چیست؟
اولین وظیفه یک دانشجو خوب درس خواندن است. این امکانات خاصی که در دسترس ما قرار دارد همه بیتالمال است و ما فردا در مقابل تکتک آنها مسئول و پاسخگو خواهیم بود. امروز در مقابل خانواده و جامعهای که دران زندگی میکنیم و فردا در مقابل خدا و شهدا. همین امر که ما وارث خون شهدا هستیم کار ما را سنگین تر میکند. اگر خدای ناخواسته جنگی صورت گیرد همه ما موظفیم بپا خیزیم و مانند پیشینیانمان با سینه باز از کشور و مقدساتمان دفاع کنیم و اگر جنگی نباشد هر کسی باید در جبهه خودش برای اعتلای کشور بجنگد.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قراردادید.
خواهش میکنم وظیفه است انشالله که مفید واقع بوده باشد، برای همه محصلان عزیز کشورمون آرزوی موفقیت و تندرستی دارم.
برچسب های مهم